جدول جو
جدول جو

معنی تر و فرز - جستجوی لغت در جدول جو

تر و فرز
(تَ رُ فِ)
به چابکی. به چالاکی. به تندی. بی فاصله. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کر و فر
تصویر کر و فر
حمله کردن به دشمن و سپس فرار کردن، حمله و گریز
شوکت و حشمت
کنایه از نمایش شکوه و جلال و خودنمایی، سر و صدا، طاق و طرم، طاق و طارم، طمطراق، طاق و طرنب، طاق و ترنب، طاق و طرنبین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قر و فر
تصویر قر و فر
کنایه از آرایش، بزک و زینت، ناز و ادا
فرهنگ فارسی عمید
(تَ بُ لَ)
تبی که همراه لرز است. تب توأم با لرز. رجوع به تب و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ سُ لَ)
خوف و هراس. اضطراب و بیم: با هزار ترس و لرز آن شب را در مقابل گلولۀ توپ دشمن صبح کردیم. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ رُ بُ)
شکوه و جلال و بزرگی. زیبایی و برازندگی:
بدو گفت گر فرّ و برز کیان
نبودیت بادانش اندر میان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(قِ رُ فِ)
آرایش. (فرهنگ عامیانه)
لغت نامه دهخدا
(غِرْ رُ فِ)
ناز و غمزه. قر و غمزه. ترکیبی از: غر + فر. رجوع به همین مدخل ها شود
لغت نامه دهخدا
(کَرْ رُ فَرر)
جنگ و گریز. آویز و گریز. حمله و گریز. (یادداشت مؤلف) : یک سوار روپوشیده مقدم ایشان که رسوم کر و فر نیک می دانست. (تاریخ بیهقی). آبی بود در پس پشت ایشان تنی چند از سالاران کار نادیده گفتند خوش خوش لشکر برباید گردانید به کر و فر تا به آب رسند. (تاریخ بیهقی). روزی در اثنای کر و فر و گیر و دار از میان مرغزار گوره خری بغایت نیکو... از پیش شاهزاده بخاست. (سندبادنامه ص 137). مهتر پیلبانان را مثال داد تا او را ریاضت دهد و آداب کر و فر و حرکت و سکون و ناورد و جولان و عطفه و حمله در وی آموزد. (سندبادنامه ص 57).
به وقت کر و فر از خون و گرد و شعله و کشته
هوا تنگ و زمین لعل و اجل کور و ستاره کر.
؟ (از ترجمه تاریخ یمینی ص 44).
کر و فر و آب و تاب و رنگ بین
فخر دنیا خوان مرا و رکن دین.
مولوی.
عنکبوت دیو بر تو چون ذباب
کر و فر دارد نه بر کبک و عقاب.
مولوی.
ذکر شمه ای از کر و فر امیرزاده سلطان حسین (حبیب السیر ج 3 ص 179). رجوع به کر و نیز فرشود، شکوه و دبدبه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قر و فر
تصویر قر و فر
آرایش توالت
فرهنگ لغت هوشیار
تاخت و گریز، اوش و بوش، دارات شکوه آنچه رسم است از دارات این شب به دست کردند (تاریخ بیهقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروفرز
تصویر تروفرز
به چالاکی، بی فاصله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قر و فر
تصویر قر و فر
((~. فِ))
آرایش، توالت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قر و فر
تصویر قر و فر
((غِ))
کنایه از آرایش و زینت یا غر و غمزه
فرهنگ فارسی معین